مقدمه
در دنیای رقابتی امروز
بقا و موجودیت هر کسب و کاری وابسته به وجود مشتریانی است که مایل به خرید محصولات
یا خدمات آن هستند. مقوله بازاریابی سعی دارد ضمن شناسایی مشتریان و درک خواسته ها
و نیازهای آنها ، به صاحبان کسب و کار بگوید که مشتری از محصول و یا خدمت ارائه شده
از سوی آنها چه انتظاری دارد ، چقدر حاضر است برای آن هزینه کند و نیاز او در چه موقعیت مکانی و زمانی
وجود دارد. بنابراین بازاریابی آنقدر مهم و ضروری است که می توان موجودیت هر کسب و
کاری را کاملا وابسته به آن دانست. مقاله زیر درصدد است ضمن اشاره به اهمیت برنامه
بازاریابی هر بنگاه اقتصادی به بررسی اجمالی چهار موضوع کلیدی در بازاریابی تحت عناوین
تحقیق و بررسی بازار ، استراتژی بازاریابی ، بازاریابی هدف و آمیزه بازاریابی بپردازد.
مقوله بازاریابی
یکی از نیازهای ضروری
مدیران سازمانها ، درک و توسعه برنامه های بازاریابی برای محصولات و خدماتشان است.
جمله مشهور هنری فورد که می گفت : (مشتری هر رنگ اتومبیل که بخواهد به او عرضه می کنیم
به شرط آنکه سیاه باشد!) یادآور بازارهای بسته و انحصاری و دورانی است که تقاضا از
عرضه افزون تر بود.اما امروزه دیگر عمر اینگونه بازارها برای تولید و فروش محصولات
، به سر آمده و در آینده ای نه چندان دور اثری از این نوع بازارها باقی نمی ماند. این
در حالی است که بسیاری از مدیران به این موضوع بی توجه اند و تحقیقات متعدد نشان می
دهد که یکی از دلایل عمده شکست کسب و کارهای کوچک ، فقدان یک برنامه جامع بازاریابی
است. گاها نیز مشاهده می شود که برخی تفاوتی بین دو مفهوم "فروش" و
"بازاریابی" قائل نیستند. بازاریابی فعالیتی مشتری گراست و تحقیقات بازاریابی
تعیین کننده میزان تولید و نوع محصول است. در بازاریابی ارتباط دوطرفه ، اهداف بلند
مدت ، کانون توجه نیازهای مصرف کنندگان و تاکید بر کسب سود از طریق افزایش رضایت مشتریان
است . در صورتیکه در فروشندگی ، اهداف کوتاه مدت ، ارتباط یک طرفه ، کانون توجه محصولات
موجود و تاکید بر کسب سود از طریق افزایش حجم فروش است. به عبارتی دیگر ، فروش هنر
و توانایی به ثمررساندن کلیه تلاشهای بازاریابی است که بصورت ایجاد بازار ، حفظ بازار
یا افزایش سهم بازار متجلی می شود.
از طرفی برخی دیگر
بازاریابی را تنها منحصر به تبلیغات می دانند ، در صورتی که تکنیکهای بازاریابی طیف وسیعی از علوم اجتماعی ، به ویژه اقتصاد ، جامعه شناسی
و روان شناسی را در برمی گیرد.
از نظر فیلیپ کاتلر
صاحب نظر نامدار این عرصه ، بازاریابی عبارت است از فعالیتی انسانی در جهت ارضای نیازها
و خواسته ها از طریق فرایند مبادله. در واقع منشا و رکن اساسی نظام بازاریابی ، نیازها
و خواسته های انسان است.
در راستای استفاده
از مقوله بازاریابی ، یک شرکت می بایست :
- مشتریانش را شناسایی و نیازها و الویت های
آنها را مشخص کند. (تحقیق و بررسی بازار)
- مزایای رقابتی خود را تجزیه و تحلیل کند.
(استراتژی بازار)
- بازارهای خاصی را برای تحت پوشش قراردادن
، انتخاب نماید. (بازاریابی هدف)
- و نهایتا مشخص کند که چگونه می تواند نیازهای
مشتریانش را برآورده سازد. (آمیزه بازاریابی)
اکنون هریک از چهار
مفهوم مذکور مورد بررسی اجمالی قرار می گیرد.
تحقیقات بازار [i]
به منظور مدیریت اثربخش
بازاریابی ، داشتن اطلاعات صحیح درباره بازار ضروری است. فرایند تحقیق بازار چه در
مرحله قبل از تولید و چه بعد از فروش به کار می آید تا مشکلات ، فرصتهای موجود و زمینه
های نارضایتی مشتریان که به آسانی می توانند برطرف گردند ، آشکار سازد. این داده ها
می تواند از طریق طراحی پرسشنامه ای مناسب که به مشتریان کنونی و بالقوه (آینده) بنگاه
داده می شود ، بدست آمده و تجزیه و تحلیل گردند. چه بسا در نتیجه بررسی و تحلیل داده
های جمع آوری شده به یک نیاز پاسخ داده نشده مشتریان پی برده شود و در نتیجه محصول
یا خدمت جدیدی عرضه گردد.
فیلیپ کاتلر ، از
تحقیقات بازاریابی به عنوان رابط و حلقه اتصال بین مدیران بازاریاب و مصرف کنند گان
و جامعه یاد می کند و وظیفه تحقیقات بازاریابی را ایجاد اطلاعات کمی و کیفی برای کلیه
امور بازاریابی می داند.
موقعیت اقتصادی و
جغرافیایی ، دگرگونی های جمعیتی و متغیرهای مردم شناسی و رفتاری می بایست به دقت بررسی شوند تا فرصتهای بالقوه و بدیع شناخته شوند. نظارت
بر فعالیت رقبا نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این نکته بسیار مفید است که بدانیم
استراتژیهای رقبا چگونه است و چرا وارد بازاری شده و یا آن را ترک می کنند.
استراتژی بازاریابی[ii]
استراتژی بازاریابی
شامل مشخص کردن گروههایی از مشتریان (بازار هدف[iii]) است که یک بنگاه می تواند در مقایسه با رقبای خود به نحو بهتری خدمت
دهی نماید. در استراتژی بازاریابی ، یک بنگاه تصمیم می گیرد که عرضه محصول ، قیمت
، توزیع و کوششهای ترویجی اش را به بخش خاصی از بازار متمایل سازد. (مدیریت آمیزه
بازاریابی[iv])
در حالت ایده ال ، استراتژی اتخاذی می بایست نیازهایی
از مشتریان را مورد هدف قرار دهد که در حال حاضر در بازار برآورده نشده اند و از پتانسیل
لازم برای سوددهی برخوردارند. یک استراتژی موثر حاوی این نکته است که یک کسب و کار
نمی تواند همه کار برای طیف های مختلفی از مشتریان انجام دهد و باید بازار و توانمندیهایش
را بررسی و تحلیل نموده و نهایتا بر یک بازار هدف تمرکز کند.
بازاریابی هدف[v]
تمرکز تلاشهای بازاریابی
بر یک و یا تعداد بسیار کمی از بخشهای کلیدی بازار ، مبنای بازاریابی هدف است. روشهای
اصلی برای تقسیم کردن بازار عبارتند از :
1 . تقسیم بندی جغرافیایی
هدف از این نوع تقسیم
بندی ، تخصص یافتن در برآوردن نیازهای مشتریان در یک منطقه جغرافیایی خاص می باشد.
برای مثال یک فروشگاه مواد غذایی ممکن است تصمیم بگیرد که آگهی های تبلیغاتی اش را
فقط به مردمی که در شعاع یک کیلومتری آن زندگی می کنند ، ارسال نماید.
2 . تقسیم بندی مشتریان
با این روش ، بنگاه
به دنبال شناخت و تبلیغ به آن دسته از مردم است که از احتمال بیشتری برای خرید محصولات
آن برخوردارند. متغیرهای مورد استفاده در تقسیم بندی مشتریان عبارتند از :
- متغیرهای مردم شناسی مثل میزان درآمد ،
سن ، جنسیت ، تحصیلات و ...
- متغیرهای روان شناختی مثل شخصیت ، ارزش
ها و اهداف
- متغیرهای رفتاری مثل میزان میزان منفعت
طلبی ، میزان استفاده از محصول و وفاداری به آن
مدیریت آمیزه بازاریابی
چهار متغیر کلیدی
تصمیم گیری در یک برنامه بازاریابی وجود دارد. این چهار متغیر عبارتند از :
- کالا (محصول یا خدمت)[vi]
- ترویج (تبلیغات)[vii]
- توزیع[viii]
- قیمت گذاری[ix]
در مباحث بازاریابی
به این چهار عنصر ، آمیخته بازاریابی می گویند. آمیزه بازاریابی ، مشخص می کند که مدیران
چگونه این چهار متغیر قابل کنترل در بازاریابی را به منظور تدوین یک برنامه جامع بازاریابی
با یکدیگر تلفیق کنند تا پاسخگوی بازار هدف باشند. برای کسب موفقیت در برنامه ریزی
بازاریابی ، آمیخته بازاریابی یا 4Ps باید بازتابی از خواسته ها و نیازهای مشتریان در بازار هدف باشد. بنابراین
کارشنا سان بازاریابی برای ارزیابی خواسته
های مصرف کنند گان و شناسایی محصولاتی که مصرف کنندگان برای بدست آوردن آنها حاضرند
پول بپردازند ، نیازمند تحقیقات بازاریابی هستند. بررسی هریک از این چهار متغیر خود
بحث مفصلی را می طلبد ، لذا به ذکر یک تعریف کوتاه از هر کدام بسنده می گردد.
محصول
مدیریت محصول در بازاریابی
با تعیین مشخصات و ویژگیهای محصول و خدمات از یک سو و چگونگی ارتباط آن با نیازها و
خواسته های مشتری نهایی از سوی دیگر سر وکار دارد.
ترویج (تبلیغات)
این متغیر تصمیم گیری
در بازاریابی شامل تمام فعالیتها و روشهای تبلیغاتی و سیاستهای تشویقی برای ترویج محصول
و نشان تجاری آن است.
قیمت گذاری
عبارت است از فرایند
وضع سطوح قیمت ، شامل سیاستهای قیمت گذاری ، اعتباری و یا تخفیف برمحصول که عامل اصلی
در درآمد کل می باشد. عموما قیمتهای بالاتر سبب حجم فروش پایین تر می گردد و بالعکس.
البته بعضی از کسب و کارها به علت خدمت ویژه ای که ممکن است ارائه دهند ، می توانند
قیمت های بالاتری درخواست کنند.
توزیع
به بیان ساده عبارت
است از فرایند رساندن محصول از تولیدکننده به عمده فروش و از عمده فروش به مشتری.
در ارتباط با مبحث
آمیخته بازاریابی ذکر دو نکته ضروری است ، اول اینکه به طور معمول برای هر کالایی
، یک آمیخته بازاریابی جداگانه تهیه میشود. دوم اینکه برخی از صاحب نظران ، متغیرهای
دیگری را نیز به چهار مورد اضافه نموده اند. ازآن جمله می توان به متغیرهای بسته بندی[x] ، شکل ظاهری[xi]، روابط
عمومی[xii] ، قدرت رقبا[xiii] ، مردم[xiv] ، مشارکت [xv]، ردگیری[xvi] ، جلوه ظاهری[xvii] و فرایند[xviii]
اشاره نمود که هریک اهمیت خاص خود را دارند.
عملکرد بازاریابی[xix]
بعد از آنکه تصمیم
گیری در مورد برنامه بازاریابی انجام شد ، مدیران کسب و کار نیاز به ارزیابی عملکرد
فعالیتهای انجام شده دارند تا دریابند که آیا تصمیم ها به خوبی تحقق یافته اند یا خیر.
بدین منظور استاندارد های عملکرد به کار می آیند تا با استفاده از آنها ، نتایج تحلیل
و ارزیابی شوند. داده های مطمئن در معیارهای صنعتی و عملکرد گذشته مبنایی مناسب برای
مقایسه با عملکرد کنونی فراهم می آورند. صاحبان یک کسب و کار لازم است که عملکرد شرکت
خود را حداقل هر سه ماه یکبار ممیزی کنند و پاسخی منطقی و مستدل برای سوالات ذیل پیدا
کنند :
1.آیا شرکت بصورت
مشتری مدار عمل می کند؟
2.آیا کارکنان شرکت
مطمئن هستند که نیازهای مشتریان به درستی برآورده می شود ؟ و آیا مشتریان از رجوع دوباره
به شرکت لذت می برند ؟
3.آیا برای مشتری
آسان است که بداند چه چیزی می خواهد و با چه قیمت رقابتی ؟
نتیجه گیری
در این مقاله بر اهمیت
مقوله بازاریابی برای همه کسب و کارها اشاره
گردید و بیان شد که سودآوری یک شرکت که بقای
آن را تضمین می کند به طراحی یک برنامه جامع بازاریابی بر اساس شناخت نیازهای مشتریان
و ارضای آن وابسته است.در ادامه به شرح مختصرچهار موضوع کلیدی در بازاریابی پرداخته
شد. در اینجا می بایست به این نکته اشاره نمود که با ظهور فناوری اطلاعات و مطرح شدن
مباحثی چون مدیریت ارتباط با مشتریان [xx] و بازاریابی
الکترونیکی[xxi] عرصه مدیریت بازاریابی دچار تحولات شگرفی شده
است ، لکن این تحولات فقط در بخشی از پوسته این سیستم مدیریتی شکل گرفته و در مرکز
آن همچنان مدیران به عنوان تنها مراجع برنامه ریزی و تصمیم گیری ، نقش بنیادین خود
را حفظ کرده اند.
سخن آخر آنکه صاحبان کسب و کار می بایست توجه کنند
، آنچه برای رسیدن به اهداف بازاریابی هزینه می کنند ، در حقیقت سرمایه گذاریهایی است
که الزاما در کوتاه مدت اثر بخش نمی باشد. لیکن با پیاده سازی یک برنامه جامع بازاریابی می توان به موفقیت در فرایند فروش امیدوار بود.
[1] Market Research
2 Marketing Strategy
3 Target Markets
4Managing the Marketing Mix
5Target Marketing
6Product
7 Promotion
8 Place Distribution
9 Pricing
10 Packaging
11 Presentation
12 Public Relations
13 Power
14 People
15 Participation
16 Probe
17Physical evidence
18 Process
19Marketing Performance
20Customer Relationship
Management
21 E-Marketing
منابع
1.Brock, James L., Palmer, James
E., Marketing for Small Business: An overview, www.SBA.gov.
2.فیلیپ
کاتلر و گری آرمسترانگ ، اصول بازاریابی ، جلداول و دوم ، ترجمه دکتر علی پارسائیان.
3. امین حکیم ، برنامه
ریزی استراتژیک مدیریت بازار ، مجله تدبیر ، شماره 157.
4. سید علیرضا فیض
بخش بازرگان ، مجید عبدی ، بازاریابی و کار آفرینی ، فصل نامه صنایع ، شماره 33.